نمیدانم کجایی!
در وجودم نهفته شدی...
در بین دستانم...
در قلبم...
در گوشه چشمانم...
در آسمان ایمانم...
در کجا نشسته ایی
کنار ساحل آرامش من
آنجا که تپش قلبم به شماره میفتد
شاید آنجا که شاپرکی بر گل آرام مینیشیند
کجا تو هستی که اینگونه به وجودم ملحق میشوی
در بی خوابی هایم
در شبهایه بی قراریم...
در متن تمام تنهاییم
چگونه تو آرام گرفتی در این آشوب
تو کجا آشکار اینگونه پنهان شده ایی
در زیر پوست من
چه لطیف میجهی...
تو در فراسوی هر زمان
در هر جای این مکان
با منی...
طوری روحم با عشق تو آمیخته شد که انگار
تو خود منی..
نظرات شما عزیزان:
paria
ساعت20:08---2 تير 1391
چه بی هیا هوست این خلوت نهانم
شعله ای بیافروز
تا در تنگناهای تاریک شب های بی ستاره
تو را به تصویر در آورم
غزل هایم برای توست
چرا که تو قطب زنده غزل های منی
ومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم...
|